به گزارش «نماینده»، تئاتر شهر در یک سال اخیر اوضاع به سامانی نداشته است. از یک سو دو سالن این مجموعه بعد از مدتها هنوز درگیر بازسازی ساده ای هستند که قرار بود در مدتی کوتاه تمام شود اما هنوز ادامه دارد. کارگاه نمایش هم از زمره سالن ها خارج شد تا مهمترین مرکز نمایشی در قلب تهران تنها با دوسالن پاسخگوی مخاطبان و گروه های تئاتر باشد. در این میان رقابت گروه های نمایش برای حضور و اجرا در این دو سالن باقی مانده بیشتر هم شده است. این مسئله پس از اینکه مخاطب تئاتر در دوره اخیر دچار ریزش شد اهمیت بیشتری می یابد. اما به نظر می رسد در طرف مقابل به جای افزایش حساسیت ها و تکیه بر ملاک های مشخص همه چیز به سمت اعمال سلیقه های شخصی مدیران رفته است. یکی از بهترین مصداق ها برای این مسئله روی صحنه رفتن یک تئاتر تجربی تک پرسوناژ در سالن اصلی تئاتر شهر است
«فصل شکار بادبادک ها» ی جلال تهرانی این شبها با مخاطب اندک یک سالن ۵۰۰ نفره را به اشغال خود در آورده است تا بیش از پیش به دومینوی ریزش مخاطب تئاتر دامن بزند. تئاتری که تنها یک بازیگر دارد. بهنوش طباطبایی یک تنه روی صحنه می آید و در میان دکوری بزرگ که بیشتر برای کاهش فضای خالی و لخت نبودن صحنه مورد استفاده قرار گرفته به صورت مونوتن واگویه هایی را یکسره به خورد مخاطبی می دهد که با پرداخت بلیط ۲۰ هزار تومانی به قلب تئاتر کشور آمده است اما مجبور است فضایی را تحمل کند که در بهترین حالت شبیه یک نمایشنامه رادیویی است که اگر بجای زل زدن به صحنه نمایش، در تمام مدت چشمانش را ببندد هیچ تفاوتی عایدش نمی شود، الا وجه جمال خانم بازیگر! بماند که هر از گاهی در میان دیالوگ ها، عبارات رکیک و واژه های مربوط به اعضا و اسفال بدن انسان نیز بر زبان خانم بازیگر می آید و مخاطب را حتی از معروفترین عبارت رکیک زبان آذری نیز بی بهره نمی گذارد!
«فصل شکار بادبادک ها» طی شبهای گذشته نتوانست با ظرفیت کامل سالن در هنگام اجرا مواجه شود. آن هم در شرایطی که گروه های مختلف نمایش برای یافتن نوبت اجرا در هر دری میزنند. گروه هایی که در میان آنها می توان برگزیدگان جشنواره هایی را دید که همین وزارت ارشاد برگزار کرده است و همین مدیریت فعلی به آن جایزه داده است. اما موقع اجراست که نبود استراتژی و نگاه کلان مدیریت فرهنگی کشور در هنرهای نمایشی اینطور توی چشم می زند؛ تا به جای آثار فاخر ایرانی، آیینی و سنتی که برگزیده جشنواره تئاتر فجر هم هستند تجربه های شخصی کارگردانی روی صحنه اصلی تئاتر شهر برود که هیچ نمونه موفقی هنری و استقبالی از سوی مخاطب ندارد. آثاری که در بهترین حالت ادای درجه چندم آثار غربی است و چند پله از آنها عقب تر. و همه اینها سوال دیگری را به میان می آورد که آیا تئاتر شهر ویترین تئاتر مملکت است یا پلاتوی شخصی دایره رفقا!؟
هرچند پاسخ حضرات از پیش مشخص است و در قبال قصه نداشته و نمایشی که هیچ کس از آن سر در نمی آورد، همه چیز را به نفهمی مخاطب حواله می کنند! اما بهتر است مدیران مجموعه تئاتر شهر نیز در شرایط فعلی ملاک انتخاب آثار و گروه ها برای نمایش را نیز اعلام کنند. اگر شورای نظارت و هیئت انتخاب بنا ندارند در چنن مواردی ورود کنند پس قرار است کدام وظیفه خود را به درستی انجام دهند؟
این اتفاق هرشب در مهمترین سالن تئاتر کشور می افتد. بد ترین نتیجه ای که اجرای کار بد در بلند مدت دارد از دست رفتن خیل بالای تماشاگرانی که در دوره ای به تئاتر جذب شدند و حتی موجب شد سالن های خصوصی راه بیفتد. اینچنین میدان دادن به چنین آثاری که تماشاگر را به فرار وادار می کند، ابتدا به ورشکستگی سالن های خصوصی و در ادامه به نابودی تئاتر می انجامد. و این سوال اصلی که اینکه چرا مدیریت تئاتر کشور درباره این عملکرد خود پاسخی ندارد؟
محمد مهدی شیخ صراف
نظر شما